وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

شوهرسابقم هیچی بیماری نداشت عصبی میشد رفت دکتر قرص داد میخورد ولی ضعف میکرد گفتم نخور

بهش نگفتم ولی پیشه خودم گفتم منو بزن اشکال نداره قرص نخور انقدرکه چاقو گذاتش رو گردنم ولی اون موقع خیانت نمیکردحالا اون موقع الانزاپین کشف نکرده بودم که اب رو اتیشه

بچه ها ازدواح مثل جوی اب نزارید کلا خاک بگیره که اگر بگیره با یه دونه سنگ تمامش میاد بالا

نه حرف زن نه حرف مرد حرفی که عاقلانه تره 

مثلا یکی میگفت ما رسم داریم مرد جوراب سفید بپوشه میخواد بره مهمونی عقلی نیست ها ولی خوب تو بپوش مثلا چی میشه تازه بگو ش......سفید می پوشم .خخخخ

بچه ها سخت نگیرید مگه فشار قبر بهم فشار ایجاد میکنید

انقدر به هم گیر ندید ولی وظایفتونم انجام بدید شوهر پول بیاره خونه یه خورده هم بچه بازاری زنم به خونه بچه ها برسه

در کنارش زن شوهر علم کار ثروتم داشته باشن

میدونید چقدر از اونایی که تو تیمارستان بودن یامعشوقه داشتن یا متاهل یا مطلقه بودن 

بیشترشون 98 درصد خخخخخخ


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد