وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

بخدا نمیخواستم ناراحتتون کنم ولی خیلیا براشون جالب بود زندگی من

ولی من به همون کتک بخدا راضی بودم فقط خیانت نبود

ولی دیگه نه نیستم دیگه نمیکشم

بچه ها من طلاق خیل برام بده

شاید بگی موندی دیونه شدی

عزیزم من بعضی وقتا فقط یه موقع عصبی میشم ازدواج خوبه

حالا بزار اینو برات تعریف کنم

یه بار حسن گفت شاید تو هم مریضی بیاببرمت با هم گفتم اگر باعث زندگی بهتر میشه بیا بریم

رفتیم دکتره گفت این هیچیش نیست حتی رفت دم گوش دکتر که براش قرص بنویس

اخه بچه ها من قبلنا حتی عصبی هم نمیشدم کتک که داشت میزد داد میزدم میگفتم نزن

حتی لحن عصبانی حداقل با حسن نداشتم خلی اروم  متین


الان اینهمه مصیبت دیدم بعدشم میخواستم بگم به همتون اینجوری پیش بره همتون گدایید به خدا فش ندادم صدام بلند بود ولی داد نمیزدم کاش فیلمش بود

وقتشه با هم متحد بشید و الا یه اینا به گدایی نرسوننتون ولکنتون نیستن

ید الله مع الجماعت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد