وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

من همیشه گفتم روانپزشکی یه چیز حدسی هست

مگه ازمایش داره؟

منی که دارو خوردم میدونم این چی کار میکنه وارد ترم یا روانپزشک

روانپزشک حدس میزنه من میدونم من با واقعایتم حسش کردم


دیگه اینو بهشون نگفتم

روانپزشک لامصبا به حرف مراجعه کنندت توجه کن

شیر سماور.......خخخخخخ

یه بار دکتره گفت ما بهتر میدنیم گفتم شما چند سال درس روانپزشکی خوندیدگفت 4 سال حالا جلوی عنترا

گفتم من 12 سال این قرصارو خوردم

همشونم میدونم چی به چیه

حالا کدوممون به من وارد تریم

من که تجربیم یا تو


میخواستم بگم بیسواد ما الان دندانپزشک تجربی داریم

این شعر خیلی قشنگ

میگه غصه سرباز نخور اقا

ناراحت باشیم اولین نفری که ناراحت میشه امام زمان ارواحنا فداه

پس ما هم میزاریم قیامت

قیامت من میدونم با بعضیا چی کار کنم

باور کن دختره هم کاملا میدونست چی کار داره میکنه چون یدفعه گفت فیلم انابل دیدی الگو من اونه

یعنی کاملا میدونست قاتل شاید باشه

من که با چشم خودم دیدم رو بغلیم خوابیده بود صبح پامیشد میگفت من الگوم انابل

حالا چه گیری داده بود به دختر ترامپ که اون بده

اصلا حرف نمیزد

تا منو دید بلبل زبون شد اصلا مادرش تعجب کرد 

نکنه این قاتل گذاشتن تا یکی یکی اگه از قرص نمردن با خودکار این بمیرن؟

اخه این چه وضعشه جمع کنید تیمارستانارو

توی تیمارستان دختری بود دوحالته فقط اون مریض بود روز یه جور شب پامیشد رو همه میخوابید صبح که بیدار میشد یادش نبود

بهش چند تا خودکار داده بودند

یعنی اگر پا میشد خودکار فرو میکرد تو گردن شاهرگ هیچ کس جوابگو نبود

فقط این مریض بود

بقیه همه سالم قرص میخوردن تا اعصابشون راحت تر باشه

بعد پرستارا شبا هیچ کاریش نداشتن

بعضی وقتام مرد میوردن مرد باش بود با چند تا دیگه هم بیهوش میکرد بود تمام

هرشب 10 20 نفری خود کادر روزبه زنا و مردا رو میکردن

من میگفتم بیشترینه مریض نیستن تازه بعضیاشون یه حالت معنوی و عرفان هم دارن

یدفعه یکیشون داشت حلیه المتقین می خوند گفتم چی میخونی گفت برای میوست بعد یه ریموت در اومد دستش

اینا انقدر این پیر مرد مصخره میکردند خیلی شبیه مرعشی نجفی بود خیییییییلی

عباس اون مادر..... جر خوردن 

گفتم کسی که حلیه المتقین میخونه دیوانست؟

من داشتم یه کتاب اروتوپدی میخوندم  از کتابخونش خانومه مسولش گفت چرا این گفتم اخه کمر درد دارم  بخاطره قرص رسیپریدون داشتم بعد از اینکه خوندمش ورداشتم دادم به این پیر مرد گفتم من اطمینان دارم اینو سالم میبری تحویل میدی خانومه هم گفته بود خیلی خوب کاری کردی اوردی

من یکماه باهاشون چونه زدم ما اصلا بیمار نیستیم تازه باید مارو رو سرتونم بزارید 

دیگه دیدم خیلی خرن گفتم اره هممون اسکیزو هذیان تا ته داریم 

علی هم مریض نیست شیطان پرست هواپیما به اون بزرگی ندیدی