وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

سه ماه بعد خدا زنگ زدبه خونمون منو خواستگاری کرد خخخخخخخ خدا زنگ؟ خواستگاری؟

داداشمم که کلا اینجورین تجاوز حرامزادگی رو حلال میدونند ولی ازدواج خیر بهش فش داد

امام زمان خدا به من گفتن زهرا تفسیر به رای کنی جرت میدیم

تفسیر تعبیر نکن هر چی اتفاق افتاده بگو میخوای هم بگی

منو معصومه زهرا صدا میزدن



من میگم عزیزای دلم خدا اومد منو بگیره خدایی ازش بعید نبود بچه دارم بشیم 


بعد تو دنبال دو قرون دو هزاری . خدا بده امام زمان بده؟پول خوبه؟چرا پول ندارم؟

بهش گفتم من حتی با تو توی یک اتاقم زندگی میکنم 

فرداش که جدا شدیم پول تاکسی رو گفتم تو بده  بهش زنگ زدم بهش گفتم تمام خرجتو من میدم با اینکه ههههههههههههههههههههههههچی نداشتم  رفتم خونه دیدم برای اجاره  توی پایین شهر کار یادگرفتم کار گرفتم درست کار گری بود ولی کار بود 





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد