وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

من خودم حالا حالا ها ازدواج نمیکنم شاید برای همیشه

چون نمیخوام از کسی کلمه خفشو رو بشنوم 


برای چی میگم فعلا ماشین بعد کار بعد تازه خانمها و اقایون برن رو خودشون کار کنند و مراقبه های خاص انجام بدن تا اول رفتارشون درست بشه از همه لحاظ بعدا ازدواج


ادم عصبی به درد ازدواج نمیخوره اول کنترل خشم یاد بگیر 6 ماه اصلا خشمگین نشو داد نزن بعد فکر ازدواج بیار تو ذهنت 

حالا میگم چجوری این کار انجام بدید اصلا 6 ماه تا یکسال تو خونه یا بیرون همش مراقبه میخواد و رفتار خوب


این فایلی که گفتم عرشیان فر اینو همشو باید پیاده سازی کنید 


فعلا فقط ماشین 

بچه ها اصلا کلا دور ور خونه ما همیشه امبولانس زیاد وای میساد 

الان دیگه وای نمیسه

یدفعه که اصلا تو کوچمون وایساد 


نگو اینا همه از طرف عباس حسین حسن بود 

اصلا میخواستن من برم تیمارستان که منو پخ پخ کنند 

یدفعه عباس اومد داد که با زبون بی کلامی که باید قحبه بشی قرصم نخوری  انقدر زد تو بازوهام 

کاش فیلمش باشه که یک قاتل چجوری میاد نزدیکت 

نگو برای من تار پهن کرده بودند

خود عباس متعجب بود که چجوری من با 5 تا قرص قلب و تپش زیاد نمیمیرم 

حالا که زندان هست 

ولی انقدر ازش بدی و کثافت دیدم 

صبح دفن عباس با چند تا سیب زمینی گلی اومد داد دست یکی از پرستارا گفت اینا رو تیکه تیکه کنید بخورید 


عباس عین حسین نمیدونم حسن هاشمی هم عینشونه یا یخورده رتبش پایین تره


حسین مادرشو کشت



داریم با یمشت عقده ای ادم کش زندگی میکنیم البته دیگه تموم شد حبس ابد برای هر سه تاشون 

نمیدونم حیدر جاودان هم جزوشونه یا نه  

یکی از داداشام خیلی ناراحت بود که من اینجوری شدم گرفتنش بهش قرص دادن همین قرصای قلب 4 تا همون شب تموم کرد و دار فانی رو وداع گفت

عباس ادم کشت عباس برق میزد خدا لعنتت کنه ظالم نکنه تو میرفتی دنبال دایی بردیش اینجوریش کردی عوضی

نمیدونم فکر کنم باید اسم من زینب گذاشته بودند 

تا صبح هواپیماهای عمود پرواز از اونجا رد میشدن تا من هم سکته کنم بمیرم هی میخواستم بخوابم هواپیما از بغل شیشه تیمارستان رد میشد 

دیگه بیل گیس با اینکه صبح برق داشت تا صبح بیدار مونده بود

هی به من میگفت ناراحت نباش 

سلامتی تو از همه چی مهمتره گفت سلامتی خودشم مهمه

هی میمید سراغم میگفت بریم راه بریم پاشو راه بریم تمام محوطه رو راه میرفتیم حرف میزدیم

داداشمو تو همونجا دفن کردند جلو چشمای من رفت زیر خاک 

دستامو میگرفت پامیشوند 


داداشم

داداشم گل بود گل .خوبه اون یکی داداشم که گرفته بودن اون چیزیش نشد 

تو گل بود نه وقت چیدنت بود 

انقدر داداشم با استعداد بود 

انقدر دوست دارم بچه به فرزندی خانوم و اقا به پدر و مادری .خانوم و اقا به برادر خواهر بپزیرم

هر کی دوست داره میتونه به سازمانمون تماس بگیره و بگه که ادم میخوام