بچه ها اگر پاشدید رفتید اردو از من اقاسید هم یاد کنید بگید خدا پدرتو بیامرزه چقدر خوبه
وای فرض کن بغل اب هم باشه
البته که پدر من هم اینجوری بود که وقتی کوچیک بودیم بعضی وقتا هر هفته میرفتیم پارک لویزان یا سرخ حصار اونجا کباب جوجه طناب میبستیم تاب بازی بغل اب میرفتیم
اونم خوب بود
ولی با جمعیت یه چیز دیگست مخصوصا با لوبیا پلو و دوغ
اقا سید هی میگفت به ngoها 500 میلیون اون موقع وام میدن
میگفت اول که باید صرف فرهنگ بشه من فعلا نمیگیرم
توی صدا سیما کار میکرد
چقدر دوسش داشتن
سید حسین لاجوردی
یه بار حتی به اقای حیاتی یه چیزی گفته بود
بعدش گفت از صدا سیما خوشم نمیاد فقط میرفت بهشون سر میزد
اومد توی زمینه فرهنگ
چقدر کلیپ درست میکردند
خیلی به استاد شاگردی درست اعتقاد داشت
از سیبیل زدن متنفر بود ولی میزد
میگفت استادم گفته بزن
استادشم میخواست بهش بگه هر چی جز دین هست بریز دور
چقدر مصخرش میکردن بخاطره سیبیلش
همش دست پدر مادرشو میبوسید جز اقاجون چیزی به پدرشون نمیگفت
هیچ وقت ندیدم سر پدر مادرشون داد بزنن
ایشون پسر عمه من بودن
مثلا بچه ها مریض بودن میگفت این چیزا چیه بیا هیات خوب شو
مثلا یادمه دختره هی فکر میکرد یکی پشت سرش هست همش جیغ میزد دکترا جوابش کرده بودند بهش گفته بودند اسکیزو سنگین
گفت همه قرصارو ول کن پاشو بیا هیات
چیزی جز دین نبود
اون موقع من سوم راهنمایی بودم نشد بگم چجوری درمانش کردی بی انصاف بدون قرص
به اونم برنامه داده بود قرانی
خیلی از ما قایم میکردکاراشو شاید با خودش میگفت اگر منو گرفتن اینارو نگیرن دیگه
دختره خوب شد رفت دانشگاه ازدواج کرد حتی بچه دار هم شد
شما همون اردوتون برید کیف کنید حالتون عوض میشه اصلا به این چیزا انشالله نمیرسید