نمیدونم تو بزرگ میشی به مامانت چی میگی
که خودم مچل یمشت مردی که دنیاهامون با هم هزاران کیلو متر فاصله داره کردم
امید وارم بهم نگی تو خودت لنگ مرد بودی توصیه چی بهم میکنی
راست میگی
امروز که دیدمت حس کردم چقدر دوست دارم
وقتی دیروز دستت رو گذاشتی روی پیشونیم از شدت زیبایی دستهات نمیدونم چی کار کنم دستت را میبوسیدم ارام نمیشدم از گونه هایت میبوسیدم ارام نمیشدم لبهایم را روی لبهایت میگذاشتم وای که چقدر خوب بود
عزیزم خاصیت جوانیه
سودای جوانی تو سرمه که این فکرها رو میکنم
ولی
الخیر فی ما وقع
خیلی هم بد نشد