وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

انصاف

پسر گلم

مبارزه با نفس همون گناه نکردن و با انصاف بودنو دل نشکنه

مثلا

اگر یه روز پولدار شدی خمس زکات هر چی دین گفته بدی این یعنی مبارزه با هوای نفس

الان هم بعضی مراچع اجازه میدن پولتو با اجازه ور داری مثلا کار افرینی کنی که هم بنفع تو باشه هم مردم

ببین خدا چقدر خوبه

حال ایستاده نماز نداری میگه نشسته

خمس کم بات حساب میکنه بعضی مراحع هم که میدن دستت که باهاش کار کنی

بچه ها اگر من مردم شما دین با همه چیزش رعایت کنید باشه؟اگر شک بر کاری داری مرجعتو عوض کن 

یه روسری که موهات در نیاد با یه مانتو شلوار کار خیلی سختی نیست


کجا بودید تو تیمارستان به ما روسری نمیدادن

یه قرص بهم میدادن ازحلقم تا کف پام میسوخت انقدر میسوخت از خواب میپریدم

یدفعه هواپیماهاشون تاصبح هر یک دقیقه میمد نزدیک پنجره میشد میرفت

کجابودید به من قرصی دادنکه رگهامو گشاد کرد شب ادراری گرفتم حالا دیگه نمازنشستمم تعطیل شد

الان خوبم کمش کردم خوب شد قرص قلب بود 4 تا روزی بهم قرص قلب برای گشادی رگها میدادن یعنی رسما کشتن

بجه ها دین هزاران مثل من فدای اسلام کرده اسلام نگه دارید باور کن سخت نیست

بهم ریسپریدون 4  3 تا دادن دیگه نمیتونستم حتی راه برم حتی دستامو تکون بدم مثل گچ حتی حرف  نمیتونستم بزنم

اب دهنم جاری فیلمابب هم که دیدید برای اولاشه



یعنی یه چیز میگم یه چیز میشنوی

گذشت باشه

باشه دیگه قرص میخورم دست شما ها نیفتم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد