وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

بچه ها تو رو خدا تورو پیغمبر قرصاتونو بخورید هر بیماری که دارید یا حتی عصبی می‌شید 

دوستان بخدا هیچکی نگفته هرکی قرص اعصاب میخوره دیونست

بخدا کمر روانپزشکی خوبمونو شکستیم من شرمندشونم ازشون

تیمی که روانپزشک بودن خوب بودن دیدمشون آنقدر لاغر شده بودند 

تو نمی‌خوری حالت بد میشه

من نمی‌خورم حالم بد میشه عصبانی میشم

اون نمیخوره قرصشو بعد به اینا خبرش میرسه کمرشون میشکنه

دکترا خوباشون باغبونای درخت زندگی مان

ببینی یکی آره ور داشته درختی که تو بزرگ کردی رو داره می‌بره چه حسی بهتون دست میده


بچه ها حتی ماچ زمان خاص جای خاص میخواد

تعجب میکنم یعنی ماماناتون انقدر بی ادب شمارو بزرگ کردن

پول رهن خونه به نام مانش بود بااینکه پول من و خودش بود

مامانه با اینکه فامیلشون بودم منو نپسندید

یدفعه بچه رو سپردم به حسن خودم مشغول نظافت شدم

دستشو زد به بخاری پسرم کف دستش سوخت من به حست گفتم چرا این کار کردی ورداشت سر بچ هرو عین گرز زد تو سرم

حالا شب بعدشم رفت درمانگاه منم پوشیدم با گریه دویدم دنبالشون دیدم دارن باند پیچی میکنند پسرمم گریه 6ماهش بود

وای همش مصیبت بود وای خیلی زیاد و انرزی منو میبره نمیتونم علمی حرف بزنم ولش کن دیگه

یه نیم روز استراحت کردم تا زندگیمو بگم چون خواسته بودید

وقتی حامله بودم منو زد ناخونه پام شکست رفتم خونه بابام

بعد برگشتم مامان باباش اومدن واسطه شدن برگشتیم 

فیلم سکسی نگاه میکرد اخه یکی یک هلو عین من داشته باشه فیلم نگاه کنه البته با خجالت فراوان

4 ماهم بود ما غذای شبمون از کارخونشون بود رفتم پیش دکتر گفت چی میخوری گفتم باقالی پلو زرشک پلو همه حاضری از بیرون میاریم دیگه نگفتم پر از سنگ

اصلا روم نمیشد حتی به مامانم بگم این منو زده

خودش زنگ میزد یه خانوادم بیاید ببرینش من بیرون میکرد از خونه قفل در خونه رم عوض میکرد

چرا بای ذنب؟

بابام میگفت کسی که بابا داره گریه نمیکنه مگه بابات مرده

الانم میگه گررررررررریه

روم نمیشد بگم ما نداریم همیشه

میرفتم انقدر بازارارو بلا پایین میکردم تا یه لباس ارزون شیک پیدا کنم

هم برای خودم هم برای حسن هم برای پسرم

شلوار مدرسه مو میپوشیدم با شلوار بابامو


اخه کدومتون ازدواج کردید میرفتید این ور اون ور شلوار مدرسه تون میپوشیدید

حتی بچه مدرسه ای ها میرن بیرون یه شلوار دیگخ میپوشن باید اسمم تو گینس ثبت بشه بخاطره این

روم نمیشد به بابام بگم پول بده توعقد.حسنم میگفت تو عقد وظیه ندارم برای چیزی بخرم

اولین روز منو برد بستنی فروشی یه بستنی با یه اب هویج کوچولو خرید گفت این اولین بار اخرین بار من پول ندارم هر روز برای ت خرج کنم



بچه ها من چیم کم بود گرررررررریه

سادات از پدر مادر

خوشگل

خوش اندام

با دین

با انصاف

مهربون

مومن

دختر

دیپلم ریاضی فیزیک

حافظه 7 جز قران

برنده دوبار احکام منطقه من دبیرستانی بودم گفتن بیا معلم احکام مدرسه شو

ادن ترمز هوایی به خوارزمی

کسب رتبه در مدرسه بریا شرکت در ازمون ربوکاپ

تازه اینارو بهش نگفته بودم

مودب

حالا این کوفتی رو به من داده وسط میدون بهارستان حالا میگه این وسط ماچم کن منم نکردم

رفتیم تو پله های خونه عمم گفت تا ماچم نکنی نمیریم منم ماچش کردم کاش ریده بودم بهش نه ماچ

تامام فک فامیل واسطه شدن تا این تو عقد برام فقط یه مانتو خرید

اصلا یه جهمنمی بود برای خودش



بخدا قیامت من یه پوستی از کلتون بکنم

من موحدم اصول دین قبول دارم

شما برو خودتو دریاب که اصول دینم حتی قبول نداری

خوب در خواست کردن از زندگی سابقت بگو

یادم نمیاد حسن اشپزی یا ظرف شسته باشه

ممکن بود دوروز ظرف نشسته باشم بخاطره بچه ولی اون دست نمیزد دو سه باریم شب منو بیدار میکرد پوشک بچه رو عوض کنم من خواب میموندم اون عوض کرد

ستایش حداقل یه شوهر خوب داشت

خلاصه همه با هم........به ما

مهریه 14 سکه

اخهمن خیلی دیندار بودم الان یه خورده کمترم

طلاق بد میدونستم

کار گر بود

شبا ته مونده دیگه کارگرارو میورد میخوردیم حالا بابای من تاجر حلا این غذا پر از سنگ

ررررررررررررررررررررررررریدم به معرف

من گفتم اگر دین داره خیانت نمیکنه خوبه با فقر کنار میام 

یه روز اولزم ارایش اورد گفت برو تو دانشگاه بفروش گفتم هرگر تا میتونستم برای خودم ورداشتمش جلوش ارایش میکردم


دیگه اینا سوختن


اقا همسطح به هم معرفی کنید یا نکنید هیچکی از بیشوهری نمیمیره اتفاقا بهترم هست برامون


من اگر مجرد بودم الان پسا دکترامم گرفته بودم کسی منو نمیشناخت

الان رام نمیدن

الان فقط حظور پسرم دلم اروم میکنه میگم حداقل یه شاخه داشت شاخه بقیه رو نداشتم

من همیشه ارایش داشتم تو خونه بجز صبحا لباسای شیک میپوشیدم انگار اومدم عروسی



بعضی وقتا میگم زندگی مارو چشم زدن بقیه میگن اون لهت کرد چشم کجا بود

عاشقش نبودم ولی ازش بدمم نمیمد

اولین روزم که گفت من یکی دیگه رو دوست داشتم

غذا درست میکردم بعضی روزا میرفتیم پارک شاه عبدالعظیم با اتوبوس

لباس عید 5 هزار تومن بود ولی انقدر قشنگ بود موهامم رنگ میکردم خودمو اصلاح میکردم

نماز روزه خمس همه چی برقرار مثل الان

مامانای دانشجوها زنگیمیزدن به من مسایل خانوادگیشون با من در میون میزاشتن

مثلا یکیشون میگفت این شوهرم داره خیانت میکنه گفت هذ موقع غذا میپحتم دستمو میبوسید الان نمبوسه خخخخ

اومدم یه چیزی بهش بگم خخخخخ

ولیمن جاش بودم با خنده دستمو میبردم جلو صورت شوهرم میگفتم ببوس احتمالا اقایونم گاز میگرن اینجور وقتا خخخخخ

میگفت زن شوهر داره چسبیده به شوهر من گفتم اون فاحشست تو باید کم کم به طرف خودت بکشیش از فاحشه در بیاد

نمیدونم همشون چی شدن امیدوارم تونسته باشن زندگیشونو نگه داتهش باشن


ولی خیل بلا اورد سرم حسن ببخشید حوصله ندارم بگم ولی انگار نفت ریخت اتیشم زد خاکسترم کرد خاکسترمم به باد داد

خودشو خامنه ای ارتش وزارت اطلاعات



بخدا نمیخواستم ناراحتتون کنم ولی خیلیا براشون جالب بود زندگی من

ولی من به همون کتک بخدا راضی بودم فقط خیانت نبود

ولی دیگه نه نیستم دیگه نمیکشم

بچه ها من طلاق خیل برام بده

شاید بگی موندی دیونه شدی

عزیزم من بعضی وقتا فقط یه موقع عصبی میشم ازدواج خوبه

حالا بزار اینو برات تعریف کنم

یه بار حسن گفت شاید تو هم مریضی بیاببرمت با هم گفتم اگر باعث زندگی بهتر میشه بیا بریم

رفتیم دکتره گفت این هیچیش نیست حتی رفت دم گوش دکتر که براش قرص بنویس

اخه بچه ها من قبلنا حتی عصبی هم نمیشدم کتک که داشت میزد داد میزدم میگفتم نزن

حتی لحن عصبانی حداقل با حسن نداشتم خلی اروم  متین


الان اینهمه مصیبت دیدم بعدشم میخواستم بگم به همتون اینجوری پیش بره همتون گدایید به خدا فش ندادم صدام بلند بود ولی داد نمیزدم کاش فیلمش بود

وقتشه با هم متحد بشید و الا یه اینا به گدایی نرسوننتون ولکنتون نیستن

ید الله مع الجماعت