وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

تازه یه تهمت گندم زدن اون موقع که باز حسن اقا خودشون منو اورده بودخونه بابام بعدشم گفت طلاقتو دادم یکسال گذشته بود و حتی این مرد یک زنگ نزده بود

پزشکی قانونی اومد گفت نه همچین چیزی نبوده

یعنی طلاقمو داده بقیه منتظرن ببینن چی شده


من یه سوال از وزارت اطلاعات دارم کاری بوده رو سر من انجام نداده باشید؟

برای همین میگم زنی که شوهرش 6 ماه نیومده دنبالش رو طلاق بده بره والا ابروشو به دروغ میبرن 


کافیه من رو چیزی حساسیت داشته باشم 

خامنه ای و وزارت اطلاعات تا نابودش نکنه ول کن نیست


من از تمام روانپزشکای عالم میخوام مریضی نظام اینارو بفهمن نه یمشت بدبهت بیچاره رو


مگه کرم دارید؟

منم که گفتم واقعا به مقام فکر نمیکنم نه وقتشو ندارم هم اون مقاما رو نکبت میدونم

دیگه ولمون می کنید

من حتی وقت ندرام تلوزیون ببینم زیاد یا کار کنم

کم کم منتظرم شما اجازه نفس کشیدن به این مردم بدبخت بدید بشینم کار کنم

وقتم همش اینجاست الان

شیش ماه با مادرشوهر سابقم قهر بودم چرا

چون حسن طبق معمول منو زده بود بدم میزد همشم ک چبود سر دانشگاه نمی‌تونستم حتی درست بشینم

بعد زنگ زد حتی نیامد مادر برگشت گفت زهرا برگرده

مامانم گفت این نمیشه همش کتک بخوره سر هیچ پوچ برگشت گفت پس بچه رو بدید بچه سه ماه

تو نمی‌دونستی من عاشق بچمم؟

شیرم خشک شد از حرفش


اشکال ندارد خواهر کامله ولی بد کردی با من این رسمش نبود

پسرت که نابودم کرد

دعوا کردیم دوید بچه رو ببره بیرون محکم ازش گرفتم رفتم تو اتاق رفت تو آشپزخونه یه کارد و داشت گفت یا بچتو میدی یا سرتو جدا میکنم گفتم جدا کن من بچمو نمی‌دن

بچه ها بچم آدم مهمی نیست درستش حتی آنقدر خوب نیست ولی بچمه

به همه مجلسیا و همه سران نظام میگم نترسید سفت بچسبید به جاتون من جای نگبتتون نمی‌خوام

انشالله با همون صندلی‌ها وارد جهنم می‌شید 

مخصوصا ارتشییا


دست از سر من بردارید