وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

وصیت به پسرم

سلام عزیز دلم نمیدونم کی بزرگ میشی و وبلاگ منو میخونی ولی میخوام از تجاربم بهت بگم

دارم میرم قم پاشین بیایید با ماشینای قشنگتون

من قبل طلاق خواب دیدم بیوشم ولی حس میکنم یخوره شام باز بود عباس و محمد دیدم که..... 

بچه ها نخبه هاتون یا توی تیمارستانن یا توی زندان ها 

مریم کلاته

پانی

و سمانه عبداللهی بود 

سمانه رو صورتشو اسید پاشیده بودند

کیروشم بود

کیروش بدبخت دیگه چی کار دارین

یادمه میومد دویدن من با چادر نگاه میکرد 


الهی بمیرم برای همتون

اونجا یکی شبیه مادرم بود 

مادرم انگار لاغر کرده


12 تا برق فقط جلو من بهش زدن بغض


من گفتم مادرم قحبه نبود 


دیدین مامانم پاک بود

پاک تر از چشمه